سلام.... خوبین.... راستش دوست خوبم علیرضا در قسمت نظرات یه متن خیلی زیبا نوشته بود که دلم نیومد توی وبلاگ ننویسم......
مسافر...
مردی جهانگردی شنید روحانی مقدسی در سرزمین خاور زندگی می کند. وسایلش را جمع کرد تا برود و شکوه و عظمت او را ببیند. وقتی به خانه روحانی رسید او را در کلبه محقری تنها یافت در حالی که در آن خانه جز یک قفسه کتاب و میز و صندلی چیزی وجود نداشت. مرد جهانگرد از روحانی پرسید: « پس وسایل خانه شما کجاست؟» روحانی پرسید: « وسایل تو کجاست؟» مرد جهانگرد پاسخ داد: « من وسیله ای ندارم. اینجا مسافرم.» روحانی نیز پاسخ داد: « من هم وسیله ای ندارم. اینجا مسافرم ...»
تا بعد......یا حق
نوشته
شده توسط مهدی
در
دوشنبه 85 مهر 17
و ساعت 1:8 عصر
|