مسافر...
مردي جهانگردي شنيد روحاني مقدسي در سرزمين خاور زندگي مي كند. وسايلش را جمع كرد تا برود و شكوه و عظمت او را ببيند. وقتي به خانه روحاني رسيد او را در كلبه محقري تنها يافت در حالي كه در آن خانه جز يك قفسه كتاب و ميز و صندلي چيزي وجود نداشت. مرد جهانگرد از روحاني پرسيد: « پس وسايل خانه شما كجاست؟»روحاني پرسيد: « وسايل تو كجاست؟»مرد جهانگرد پاسخ داد: « من وسيله اي ندارم. اينجا مسافرم.»روحاني نيز پاسخ داد: « من هم وسيله اي ندارم. اينجا مسافرم ...»
حالا در مورد پست:::
سوم دبيرستان ساله كمي سر نوشت سازه تو كشوره ما سعي كن از اوله سال بازيگوشي نكني و با بهتريم معدل تموم كني اين سالو چون م يدونيكه كنكور داري ساله بعدش و شرط معدلي
پس خوب بخون
و اينكه خوشبهحالت كه الان در كنار دوستات د رمدرسهايد تام يتونيد لذت ببريد از اين دوران چون وقتي وارد دانشگاه و زندگي بشي ديگه همچين چيزي گيرت نمياد
صداقت و صفا و صميميتي كه تو بچه هاي مدرسه است
خوش به حالت
در مورد ارامش هم بايد بگم كه :::::::
هر كردوم از ما نوع ارامش خودمون رو تعيين م يكنيم
فقط بستگي به ديد مثبت داره كه اگه ديدت مثبت باشه به ارامش رضايت مندي مي رسي اگه منفي باشه به بدترين چيزا حتي اون چيزايي كه فكر م يكردي نيستن ولي سرو كله اشون پدا ميشه
راستي يادت باشه توي كاغذ با قلب و فكر مثبت بنويس كه يكي از بهترين رشته ها و بهترين دانشگاها قبول ميشي
تاريخ هم بزن براش و مطمئن باش كه پيروزي ماله توست
موفق باشي
بازم خوشحال ميشم سر بزني به افتاب